خود زنی
پس از مشخص شدن نتیجه انتخابات ریاست جمهوری و راهی شدن نماینده آقای هاشمی به پاستور و شکست میدانی اصولگرایان، تحلیل ها و نقدهای درونی اصولگرایان فضای رسانه ای و حتی شبکه های اجتماعی را درنوردیده است. طرفداران آقای روحانی در خیابان های شلوغ کاروان های شادی به راه انداخته اند و اصولگرایان در تحیر شکست روز جمعه اند.
در این بین، تحلیل ها خیلی متفاوت بوده اند؛ هر چند هجمه ها علیه طرفداران آقای جلیلی از سوی طرفداران آقای قالیباف که اتفاقا در فضای مسموم رسانه ای کم هم نیستند، بیشتر بوده است. یکی از وبلاگ های طرفدار آقای قالیباف و بعضی دیگر هم، جبهه پایداری و حامیان آقای جلیلی را با رفاعه یار کم بصیرت جناب مختار ثقفی- علیه الرحمه- مقایسه کرده اند. می گویند شما طرفداران آقای جلیلی آنقدر صحنه را تنگ کردید و عامل فتنه و انحراف و ساکت فتنه و انحراف گفتید که ساکت فتنه به قول شما رای نیاورد اما جریان نزدیکتر به عامل فتنه پیروز شد. دیگری در روزنامه تهران امروز از جلیلی انتقاد می کند که چرا انتخابات را به رفراندوم هسته ایی تبدیل کرده ای؟! ( این تحلیل واقعا تحلیل سست و داغونی است و مثل این است که من نوعی به آقای قالیباف بگویم، شما چرا صحنه انتخابات را تبدیل به نزاع و اختلاف درونی فرماندهان سابق سپاه کرده اید و با هم رقابت می کنید و یا بگویم چرا شما یک طرف انتخابات را سپاه کرده اید و طرف دیگر را غیر پاسدار؟! همان حرفی که منتخب ملت به آقای قالیباف زد: من حقوقدانم و نه سرهنگ! در کل این ایراد واقعا آبکی است!)
از آن سوی ماجرا هم، بعضی از طرفداران آقای جلیلی، آقای قالیباف را قدرت طلب می دانند و اساس نظریه آنها را تقلبی و گفتمان صالح مقبول آنها را جعلی و بی اساس میدانند. بیان می کنند شاهد این ادعای ما فقر حمایت نخبگانی از آقای قالیباف است.
به نظرم تمام این تحلیل ها از عوامل شکست، فقط به ظاهر ماجرا ارتباط دارد که آن هم غلط است. می گویند چرا اصولگرایان با هم متحد نشدند؟ و چرا مثلا جلیلی و ولایتی به نفع قالیباف کنار نرفتند؟!
من می گویم متحد شدن و یکی شدن خوب است اما با این اوضاع و احوال و با این طرز بیان اصولگرایان در مناظرات و برنامه های تبلیغی شان، اگر یکی هم می شدند، باز هم همین می شد که الان شده و تنها سودش شاید اضافه کردن یکی دو میلیون آرای خاموش به سبد رای آقای روحانی می شد. ( چون در این صورت فضا دو قطبی میشد و هیچ کدام از اصولگرایان حاضر در انتخابات توان مقابله با حریف را در میدان مناظرات و تبلیغات نداشتند.)
آقای جلیلی به بیان طرفدارانشان، اعتقادی به نظرسنجی ندارد و معتقد است باید در هر شرایطی بهترین و صالحترین را برگزید، لذا نباید از او این انتظار را داشت که چرا بر اساس نظر سنجی ها از صحنه رقابت کنار نرفته است، اتفاقا باید پرسید وقتی نظر سنجی ها در روزهای منتهی به انتخابات از رای بالای آقای روحانی خبر می داد، چرا آقای قالیباف که با تشکیل ائتلاف و منش طرفدارانش نشان داده به شدت با نظرسنجی موافق است، به نفع یک اصولگرا کنار نرفته است؟ چرا اینجا پاسدار ارزش های اصولگرایی و انقلاب نبوده است؟ ( البته این موضوع برای آقای ولایتی صدق نمی کند و مانده ام چرا ایشان که قائل به نظر سنجی است کنار نرفت؟)
اینها که بیان شد دلایل غلط بودن ایراد ظاهری است که بزرگواران به انتخابات می گیرند؛ اما باید دلایل مهم تری برای شکست اصولگرایان به جز بحث یکی شدن در برابر آقای روحانی جست و جو کرد. بهترین شیوه یافتن دلایل آن در اظهار نظرهای خود اصلاح طلبان است. چند کلیدواژه هم در تبلیغات جریان پیروز و هم در اظهارنظرهای بعضی از اصولگرایان وجود دارد که جمع و خلاصه آنها در یک گزاره می شود: دوران سیاه هشت سال اخیر!!
جریان مقابل پیروز بر تلی از اتهامات بی اساس بر دولت های نهم و دهم است. صحبت های آقای عارف به عنوان اصلاحطلب ترین کاندیدا را در مناظرات یک بار دیگر در ذهن تان مرور کنید و آن را انطباق دهید با حضور آقایان خاتمی و خمینی در منزل عارف.
ما بازنده شدیم چون خودزنی کردیم. ما محکوم به شکست بودیم چون داشته هایمان را کتمان کردیم. ما از آن روزی محکوم به شکست شدیم که دولت های اصولگرای نهم و دهم را منحرف از گفتمان و انقلاب خواندیم. به عنوان اصولگرا خود را مسئول پاسخ دادن به ایرادات بجا و بیجا که به دولت فعلی می گرفتند نمی دانستیم. هر چه دیگران به درست یا غلط از اقدامات دولت گفتند در بهترین حالت سکوت کردیم...
آری اگر دولت فعلی در انتخابات نماینده داشت- نمی گویم مشایی که او قاعدتا به حق صلاحیتش توسط شورای نگهبان در این انتخابات محرز نشد- بی شک این تعداد رای به فرد پیروز نمی رسید آن هم در دور اول و فقط با کمتر از 262 هزار رای در حدود 37 میلیون رای ماخوذه.
اختلاف های جزئی و اندک گفتمانی را که با تفاوت سلیقه ها و نگاه ها به موضوعی بزرگ و پر اهمیت تبدیل کرده بودیم، ما را از پیروزی در انتخابات باز داشت. ما دعواهای درونی خودمان را در منظر عموم مردم قرار دادیم در حالیکه جبهه مقابل علیرغم اینکه اختلاف و تفاوت دیدگاهشان با هم خیلی بیشتر از اصولگرایان با هم است، با هم متحد شدند و شد آنچه شد.
دلیل اینکه این چنین شد، نه بزعم بعضی ها ساکت فتنه بودن قالیباف و ایده آل نبودن رضایی بود و نه عدم تمکین جلیلی به نظر سنجی ها. مشکل ما یکی نشدن در برابر دیگران نیست.
دلیل شکست ما نا دیده گرفتن خدمات دولت و پیشرفت های بزرگ نظام در 8 سال اخیر بود.
تی فرنگ1: توی متن چند بار نوشته ام شکست- بی شک حماسه سیاسی بزرگترین پیروزی برای ما ملت ایران بود صرف نظر از اینکه چه شخصی رئیس جمهور شده باشد؛ ما مردم مسلمان ایران پیروز شدیم چون لبیک گوی رهبرمان بودیم.
تی فرنگ2: آقای روحانی بی شک رئیس جمهور همه ایرانیان است و همه ما باید از ایشان تمام خمایت خود را داشته باشیم. ایشان الآن منتخب ملت ایران است و اکثریت قاطع آرا را بدست آورده است. ایشان دارای سوابق مهمی در نظام است و برای همه ما باعث افتخار؛ دست در دست هم برای ساختن ایرانی آبادتر زیر سایه پر مهر الله.
تی فرنگ3: کسی تصور نکند که من به دولت نقدی ندارم- دولت هم ایراداتی دارد که هم گفته شده و هم می شود. صحبت این بود که با فرض درست بودن همه این ایراداتی که به دولت وارد است، حضرات اصولگرایی اختلاف دیدگاههای درون گفتمانی را به فضای تبلیغات و خصوصا مناظرات تلویزیونی کشاندند در حالی که کمتر( اگر نگوییم هیچ!) به بیان پیشرفت های زیادی که این ملت در چند سال اخیر بدست آورده اند پرداختند. اگر این توفیقات و زحمات نظام و دولت بیان میشد، نتیجه می توانست جور دیگری رقم بخورد.
تی فرنگ4: دلم روشن است که خیر بزرگی در این انتخابات ونتیجه اش بود که انشاالله حلاوتش کام تمام خیرخواهان نظام را شیرین می کند. ( همین تبرئه نظام از توهم مزخرف تقلب در انتخابات خود پیروزی بزرگی است و این تازه اول راه است.)
تی فرنگ آخر: می گویم این روزها صدا و سیما جشن میگیرد و گلچین برنامه های طنزش را پخش می کند با چاشنی حجت الاسلام روحانی. ما هم خوشحالیم از این پیروزی ولی فتنه گران نگذاشتند ما برای دکتر در سال 88 جشن بگیریم و من از آنها نمی گذرم.
گرامیباد یاد و خاطره خرداد 88... .